نقد ادبی و متون عرفانی
زیبا اسماعیلی
چکیده
این پژوهش به روش تحلیل محتوای کیفی با هدف بررسی تأثیرپذیری تذکرهالاولیا از رسالۀ قشیریه، به بررسی روابط ترامتنی دو اثر مطابق نظریۀ ژنت پرداخته است. نتایج بررسی نشان داد تذکرهالاولیا در تمام روابط ترامتنی با رسالۀ قشیریه پیوند دارد. اقتباس حکایت زندگی مشایخ و اقوال ایشان در سه زمینۀ بیامتنیت، فرامتنیت و بیش متنیت قابل بررسی است. ...
بیشتر
این پژوهش به روش تحلیل محتوای کیفی با هدف بررسی تأثیرپذیری تذکرهالاولیا از رسالۀ قشیریه، به بررسی روابط ترامتنی دو اثر مطابق نظریۀ ژنت پرداخته است. نتایج بررسی نشان داد تذکرهالاولیا در تمام روابط ترامتنی با رسالۀ قشیریه پیوند دارد. اقتباس حکایت زندگی مشایخ و اقوال ایشان در سه زمینۀ بیامتنیت، فرامتنیت و بیش متنیت قابل بررسی است. در بخش بینامتنیت تذکرهالاولیا به صورت صریح و ضمنی از رسالۀ قشیریه تأثیر گرفته است. قسمتهایی از متن رسالۀ قشیریه در متن تذکرهالاولیا بدون تغییر حضور دارد. ارتباط بینامتنی در بخش اقوال به صورت آشکاری قابل رویت است. در ارتباط فرامتنی میان دو متن، عطار متن رسالۀ قشیریه را با شرح و تفسیر همراه میسازد. در حوزۀ بیشمتنی دو متن ارتباط قابل توجهی دارند. عطار برخی حکایتهای رسالۀ قشیریه را با تغییر زاویۀ دید، تغییر راوی داستان، تغییر حادثه یا تغییر مکان اقتباس کرده که در بخشهایی با افزایش و کاهش لفظ همراه بوده است. در بخش اقوال ارتباط با تغییر گویندۀ سخن همراه است. هر دو کتاب در زیرمجموعۀ کتب نثر صوفیه قرار دارند و زبان هر دو اثر ساده است. مقدمۀ دو کتاب ساختاری شبیه به هم دارند و شارحان تذکرهالاولیا به تأثیرپذیری این کتاب از رسالۀ قشیریه اشاره کردهاند.
متون نظم و نثر عرفانی
علی پاشائی؛ میرجلیل اکرمی
چکیده
بررسی تجربههای عرفانی در آثار عارفان، بیرون از زبان امکان پذیر نیست. ولی با این همه زبان هم در تبیین این تجربهها ناقص و نارساست.به همین خاطر عارفان معمولاً در آثار خویش سعی کردهاند با توسل به شکلهای هنری و ادبی که از جمله آنها نماد، تمثیل ، رمز، کنایه و استعاره است، آن تجربههای عرفانی خود را در قالب الفاظ که زبان عرفانی نامیده ...
بیشتر
بررسی تجربههای عرفانی در آثار عارفان، بیرون از زبان امکان پذیر نیست. ولی با این همه زبان هم در تبیین این تجربهها ناقص و نارساست.به همین خاطر عارفان معمولاً در آثار خویش سعی کردهاند با توسل به شکلهای هنری و ادبی که از جمله آنها نماد، تمثیل ، رمز، کنایه و استعاره است، آن تجربههای عرفانی خود را در قالب الفاظ که زبان عرفانی نامیده میشود و شامل زبان عبارت و اشارت است، تجلّی دهند. این پژوهش به شیوه تحلیلی در پیِ بررسیِ به کارگیری مؤلفههای زبان عرفانیِ ابوطالب مکی در قوت القلوب است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که ابوطالب مکّی با اتـکا بر روایات پیامبر و صحابه توانسته است، توحید صفاتی و افعالی را که نشان دهنده روحیه و سلوک عرفانی و تجربیات عملی او در زمینه عرفانی است، با بهرهگیری از زبان عرفانیِ خاص خود که متأثر از کلام نفسی و مشتمل بر تمثیل، رمز ، اقتباس از آیات قرآنی و نقل حکایت است، نشان دهد.
متون عرفانی و تحقیقات میان رشتهای و کاربردی
رضا جلیلی؛ رضا الهی منش
چکیده
گفتمان معنویتگرایی نوین به مثابه ابزار نظام سرمایهداری و مکتب اصالت سود است. این گفتمان به عنوان محرک کالاییسازی و بازاریسازی معنویت و زندگی است. وجوه گوناگون زندگی انسان حتی باور به خدا در معنویتگرای به امری صرفا فردی و تجربه شخصی دستخوش تحول و مغلوب تحولات مدرنیته شده است. جنبش «نیوایج» (عصرجدید) از لحاظ خداشناسی ...
بیشتر
گفتمان معنویتگرایی نوین به مثابه ابزار نظام سرمایهداری و مکتب اصالت سود است. این گفتمان به عنوان محرک کالاییسازی و بازاریسازی معنویت و زندگی است. وجوه گوناگون زندگی انسان حتی باور به خدا در معنویتگرای به امری صرفا فردی و تجربه شخصی دستخوش تحول و مغلوب تحولات مدرنیته شده است. جنبش «نیوایج» (عصرجدید) از لحاظ خداشناسی چه اعتقادی دارد؟ نسبت خدای «نیوایج» با خدای عرفان اسلامی چیست؟ در این پژوهش با شیوه توصیفی-تحلیلی و با رویکرد انتقادی، خداشناسی و خداباوری این جنبش نوین معنوی با استناد به مبانی و اصول الهیاتی و سخنان سخنگویان آن از منظر عرفان اسلامی واکاوی شده است؛ ضمن تبیین، تحلیل و مقایسه پانتهایسم و وحدت شخصی وجود چنین نتیجه گیری شد که اولا خدا در این جنبش جایگاه محوری ومرکزی ندارد؛ «خدا مرده است» و «خدا بودن انسان» در مادیگرایی، موجب فروکاهشی شدن مفهوم خدا گردید. دوما خداشناسی انسان مدرن در جنبش «نیوایج» از تقلیل گرایی وپانتهایسم سر برآورد؛ و خدا به »انرژی مثبت« تقلیل یافت که در هستی وطبیعت حلول کرده است؛ انتزاعی ومصنوع ذهن انسان بودن خدا والوهیت انسان، انحراف و آسیب بارز خداشناسی این گفتمان معنوی است. سوما همهخدایی یا همهدرخدایی با الحاد و مادیگرایی افراطی تفاوت دارد؛ اما انسان را به سر منزل مقصود نمیرساند و او را از رحیق مختوم و شرابا طهورا سیراب نمیکند؛ بلکه دغدغهها و دلمشغولیهای او را در سراب معنویت به قتلگاه میبرد.
متون عرفانی و تحقیقات میان رشتهای و کاربردی
زهرا جمشیدی؛ عباس محمدیان
چکیده
ادبیات قلندری یکی از شاخههای ادبیات عرفانی است که در واکنش به مفاسد فکری، فرهنگی، اخلاقی، اجتماعی و سیاسی به وجود آمده است. قالب غزل، یکی از اصلیترین قالبهایی است که شاعران پس از سنایی در حوزۀ ادب قلندری و ملامتی از آن بهره گرفتهاند. مفاهیم قلندری و رندی در شعر بسیاری از شاعران از جمله همام تبریزی وجود دارد. این مفاهیم باعث ایجاد ...
بیشتر
ادبیات قلندری یکی از شاخههای ادبیات عرفانی است که در واکنش به مفاسد فکری، فرهنگی، اخلاقی، اجتماعی و سیاسی به وجود آمده است. قالب غزل، یکی از اصلیترین قالبهایی است که شاعران پس از سنایی در حوزۀ ادب قلندری و ملامتی از آن بهره گرفتهاند. مفاهیم قلندری و رندی در شعر بسیاری از شاعران از جمله همام تبریزی وجود دارد. این مفاهیم باعث ایجاد تصویرپردازیهایی مفهومی و شناختی شده است که با استخراج نگاشتها و استعارههای مفهومی این مفاهیم، میتوان به زیرساخت فکری شاعر و اوضاع و احوال اجتماعی، سیاسی و فرهنگی زمان شاعر تا حد زیادی پی برد. نگارندگان در پژوهش حاضر، به روش توصیفیـتحلیلی به بررسی و تحلیل نگاشتها و استعارههای مفهومی در غزلیات قلندری همام تبریزی شاعر قرن هفتم هجری پرداختهاند. برایند تحقیق گویای آن است که اصلیترین مفاهیمی که در خلق نگاشتها و استعارههای مفهومی غزلیات قلندری همام تبریزی تأثیر گذاشتهاند عبارتاند از: مفاهیم عشق، عاشق، معشوق، مفاهیم قمار و رندی، مفاهیم مربوط به می و مستی، ستیز با زهد دروغین و ریا و تقابل عقل و عشق. نکتۀ دیگر این که همام نیز مانند بسیاری از شاعران قرن هفتم و هشتم هجری، از مفاهیم قلندری و رندی و ملامتی، برای مبارزه با مفاسد اخلاقی استفاده کرده است.
متون نظم و نثر عرفانی
فرزانه مختاری؛ محمد خسروی شکیب؛ محمدرضا حسنی جلیلیان
چکیده
مفهوم عرفانی «فنا» در عرفان ایرانی و اسلامی، مقصد سالک و غایت سلوک است که پس از آن، یکسر بقا و جاودانگیست. غزل فارسی بیش از هشت قرن است که مفاهیم عرفانی را در خود جای داده، اگرچه اوج نمود این مفاهیم در غزل، به قرون ششم تا هشتم و کمی پس از ان میرسد، اما غزل در ایران هیچگاه از مفاهیم عرفانی خالی نبوده است. غزل معاصر نیز چه پیش از ...
بیشتر
مفهوم عرفانی «فنا» در عرفان ایرانی و اسلامی، مقصد سالک و غایت سلوک است که پس از آن، یکسر بقا و جاودانگیست. غزل فارسی بیش از هشت قرن است که مفاهیم عرفانی را در خود جای داده، اگرچه اوج نمود این مفاهیم در غزل، به قرون ششم تا هشتم و کمی پس از ان میرسد، اما غزل در ایران هیچگاه از مفاهیم عرفانی خالی نبوده است. غزل معاصر نیز چه پیش از انقلاب و چه پس از آن و حتی در کشاکش بین سنت و مدرنیته، مفاهیم عرفانی بسیاری را در خود جای داده است. فنا یکی از این مفاهیم کلیدی در غزل پیش و پس از انقلاب است. در پژوهش حاضر، با روش توصیفی- تحلیلی، سیر تحول مفهوم فنا در غزل پیش و پس از انقلاب بررسی شده است. پیشفرض این است که غزل فارسی هیچگاه از مفهوم فنا خالی نبوده است؛ اما پردازش این مفهوم متأثر از انقلاب اسلامی، تحول و چرخشهایی معنایی و مفهومی داشته است. مفهوم «فنا» در غزل پیش از انقلاب متأثر از شاعران کلاسیک، به عرفان اسلامی نزدیک است و غزل پس از انقلاب متأثر از نگاه و گزارههای مدرنیستی و پستمدرنیستی، با مفاهیمی مثل نیروانا در عرفان بودایی، همخوانی بیشتری دارد.
متون نظم و نثر عرفانی
مهسا رون؛ تاج الدین آروین پور
چکیده
شاعران معاصر افغانستان، افزون بر مضامین سیاسی، اجتماعی، اخلاقی و میهنی، در اشعار خود به عرفان و تصوّف نیز توجه نشان دادهاند. درونمایۀ اصلی اشعار خلیفه محمّدمحمای غزنوی، مستانشاه کابلی و غلامحیدر حیدری وجودی، سه تن از شاعران عارف و صوفیمشرب معروف معاصر افغانستان، نیز مفاهیم عارفانه و عاشقانه است. مسأله «وحدت وجود» و «وحدت ...
بیشتر
شاعران معاصر افغانستان، افزون بر مضامین سیاسی، اجتماعی، اخلاقی و میهنی، در اشعار خود به عرفان و تصوّف نیز توجه نشان دادهاند. درونمایۀ اصلی اشعار خلیفه محمّدمحمای غزنوی، مستانشاه کابلی و غلامحیدر حیدری وجودی، سه تن از شاعران عارف و صوفیمشرب معروف معاصر افغانستان، نیز مفاهیم عارفانه و عاشقانه است. مسأله «وحدت وجود» و «وحدت شهود» به سبب جایگاه ویژهای که در عرفان نظری و عملی دارد، بهخصوص پس از ظهور ابنعربی، از مضامین برجسته و مورد توجه شاعران عرفانسرای افغانستان بودهاست. این پژوهش، به روش توصیفی ـ تحلیلی، با بررسی و تحلیل شواهد شعری مشتمل بر این درونمایهها، در دیوان سه شاعر مذکور، نشان میدهد محمای غزنوی موضوع وحدت وجود و وحدت شهود را با تعبیرها و تمثیلهای مختلف به یک معنی و مفهوم بهکار برده و درواقع وحدت شهود را نمود عینی وحدت وجود دانستهاست. مستانشاه کابلی میان وحدت وجود و وحدت شهود تفاوت قائل است، چنانکه وحدت وجود را اصل و وحدت شهود را فرع آن معرفی کرده است؛ اما شناخت و مشاهدۀ حضرت حق را تنها از این دو طریق ممکن میداند. حیدری وجودی نیز موضوع وحدت وجود و وحدت شهود را با استفاده از زبان تمثیل بهویژه تمثیل تشبیه مطرح کرده و وی نیز همچون مستانشاه، شناخت و مشاهدۀ حضرت حق را صرفاً با معرفت وجودی و ادراک شهودی میسر دانسته است.
نقد ادبی و متون عرفانی
محبوبه مباشری؛ زهرا ملاحیدرعلی مؤذن
چکیده
مهمترین دستاورد عرفان عملی، زیستِ با اخلاق است. اساسِ مناسبات اخلاقی بر دیگرخواهی و مسئولیت در برابر غیر استوار شده است که با نفی خودمحوری و گریز از خویشتن معنا مییابد. بهزعم امانوئل لویناس، در تعاملات با عالم هستی، هرجا سوژه با غیری مواجه شود که تحت سلطۀ «من» قرار نگیرد و خودبسندگیاش زیر سؤال برود، آنجا بستری است که اخلاق ...
بیشتر
مهمترین دستاورد عرفان عملی، زیستِ با اخلاق است. اساسِ مناسبات اخلاقی بر دیگرخواهی و مسئولیت در برابر غیر استوار شده است که با نفی خودمحوری و گریز از خویشتن معنا مییابد. بهزعم امانوئل لویناس، در تعاملات با عالم هستی، هرجا سوژه با غیری مواجه شود که تحت سلطۀ «من» قرار نگیرد و خودبسندگیاش زیر سؤال برود، آنجا بستری است که اخلاق میبالد. تجربۀ مواجهه با غیر، در هیئت «دیگری» به اوج میرسد که لویناس غیریت او را با اصطلاح «نامتناهی» توصیف میکند. با ورود تصور نامتناهی به جهان سوژه، آگاهی او دچار «شکافت» میشود که لویناس از این وضعیت تعبیر به اخلاق میکند. او مواجهۀ چهرهبهچهره با «دیگری» را با مسئولیت نامتناهی برابر میداند. در جهان هستی، نامتناهیتِ مطلقی هست که هرگز نمیتواند عطش کنجکاوی آدمی را به تماموکمال فروبنشاند و آن خداوند است. در سنت عرفان عاشقانه، عارف بنابر پیمانی ازلی، خود را در مقابل عشق خداوند مسئول میداند و رسالت خود را عشقورزی خالصانه به او، بیچشمداشتی، میانگارد؛ ازاینرو جهد میورزد تا با فنای صفات نفسانی، اسباب قرب به حق را فراهم آورد. در این طریق، عارف با فانیکردنِ صفات خویشتن، به صفات «دیگریِ» نامتناهی باقی میگردد؛ به عبارتی، هویتِ حقیقی و اصیلِ سوژه در این مواجهه شکل میگیرد. رسالۀ تمهیدات، نوشتۀ عینالقضات همدانی، یکی از آثار منثور عرفانی است که در آن رابطۀ میان عارف و خداوند، جلوهای ویژه دارد. این پژوهش بر آن است تا به روش تحلیل محتوایی، این رابطۀ عاشقانه را با فلسفۀ اخلاقِ لویناس و رابطۀ سوژه و «دیگریِ» نامتناهی تطبیق دهد.
متون عرفانی و تحقیقات میان رشتهای و کاربردی
ابراهیم محمدی
چکیده
اینکه تجربیات عرفانی در مسیر عرفان برای عارفان، قابل دستیابی است، هیچ تردیدی نیست. این تجربیات، توسطِ شخصِ عارف و مخاطبان اندیشهها و تجربههای حسیِ عارفان، با توجه به برداشتهای شخصی ارائه میشوند. یکی از اهرمهایی که میتوان از آن برای ارائۀ تجربه بهره برد، «تعبیر» است. بهطور یقین «تعبیر» نقش کلیدی در معرّفی تجربههای ...
بیشتر
اینکه تجربیات عرفانی در مسیر عرفان برای عارفان، قابل دستیابی است، هیچ تردیدی نیست. این تجربیات، توسطِ شخصِ عارف و مخاطبان اندیشهها و تجربههای حسیِ عارفان، با توجه به برداشتهای شخصی ارائه میشوند. یکی از اهرمهایی که میتوان از آن برای ارائۀ تجربه بهره برد، «تعبیر» است. بهطور یقین «تعبیر» نقش کلیدی در معرّفی تجربههای عرفانی دارد. «کتز» و «استیس» هر دو به نقشی که «تعبیر» در ارائۀ اندیشهها و تجربههای عرفانی بازی میکند، اذعان دارند. تفاوتی که در دیدگاه آنها مشاهده میشود، بر این امر استوار است که «کتز» کسب تجربۀ عرفانی را به مانند گونههای دیگر تجربه، برساخته از زمینههای فرهنگی و اجتماعیای که عارف در آن محیط در اختیار داشته، میداند. وی همۀ تجربهها را پردازششدۀ رهگذرهای بسیار پیچیده معرفتیای میداند که بهطور سازمانی برای سالکان و رهروان با توجه به پیشینۀ زندگیِ آنها، بهدست میآید. اما «استیس» باور دارد که تجربیات و حالات عرفانی اساساً در سراسر جهان با وجود تفاوت در فرهنگها و محیط زندگی و نهادهای دینی گوناگون، به شکلِ یکسانی بروز میکند. وی، دستیابی به احوال و تجارب عرفانی را همان ذات سرمدی یا تجربۀ متعالی میداند، که بدون هیچ واسطهای تجربه میشود. این مقاله، بر مبنای دیدگاههای «کتز» و «استیس» به بحث چگونگی شکلگیریِ تجربیات عرفانی و نحوۀ گزارش آنها که با تعبیرات مختلفی ارائه میشود، به بررسی ارتباط تجربۀ عرفانی با «تعبیر» پرداخته است.
متون عرفانی و تحقیقات میان رشتهای و کاربردی
فاطمه مقصودی؛ عبدالله نصرتی؛ محمدرضا روزبه
چکیده
ادبیات عرفانی و رمزپردازی همواره در هم تنیدهاند، بهطوریکه مرز بین آنها گاه غیرقابل تشخیص است. عرفان بهعنوان مکتبی شناختی و عملی، همواره با رمز و رمزپردازی همراه بوده است. «زن» بهعنوان پدیداری مهم در گفتمان ادبی، منبع الهام متون ادبی از جمله ادبیات اسطورهای، شفاهی، عاشقانه و عرفانی شدهاست. این مقاله به بررسی جایگاه ...
بیشتر
ادبیات عرفانی و رمزپردازی همواره در هم تنیدهاند، بهطوریکه مرز بین آنها گاه غیرقابل تشخیص است. عرفان بهعنوان مکتبی شناختی و عملی، همواره با رمز و رمزپردازی همراه بوده است. «زن» بهعنوان پدیداری مهم در گفتمان ادبی، منبع الهام متون ادبی از جمله ادبیات اسطورهای، شفاهی، عاشقانه و عرفانی شدهاست. این مقاله به بررسی جایگاه نمادین و رمزی عنصر رازآلود «زن» در ادبیات عرفانی میپردازد و بر آثار نظامی گنجوی، کشفالمحجوب علی بن عثمان هجویری، مثنوی معنوی مولوی، سنایی غزنوی و عطار نیشابوری تمرکز دارد. در این راستا از شیوههای تحلیل سنتی و نقد محتوایی به همراه نقد تحلیلی برای بررسی لایههای زیرینِ پدیدار استفاده شدهاست. یافتهها نشان میدهد که چهرۀ نمادین زن در متون عرفانی شامل نمودهایی چون نفس اماره، جلوه جمال حق، مادر حمایتگر، عارف کامل و میوة ممنوعه است. این تحقیق نشان میدهد که حتی با بررسی محدود آثار عرفانی، جلوههای متنوعی از مفهوم «زن» در ادبیات بهدست میآید، از مفاهیم نازل مانند یار و شریک شیطان تا مفاهیم والا مانند جلوه جمال حق. این تنوع در نمادپردازی، عمق و پیچیدگی ادبیات عرفانی را بهخوبی نمایان میسازد.
متون عرفانی و تحقیقات میان رشتهای و کاربردی
سید سعید رضا منتظری؛ سیدمحمدمهدی فرشاد؛ محمدهادی محمدی
چکیده
یکی از مفاهیم مدرنی که هنوز اتفاق جهانی بر تعریف آن حاصل نشده، معنویت است. با این حال، گاهی آن را دینی و گاهی غیردینی(ضددین یا فرادین) دانستهاند. گویا معنویت در جهانزیست سنت، در برابر قرائت رسمی از دین تعریف شده است و عرفان نامی است که بر آن نهادهاند؛ اما معنویت در جهانزیست مدرن، در برابر مدرنیته تعریف میشود. با این حال، معنویت ...
بیشتر
یکی از مفاهیم مدرنی که هنوز اتفاق جهانی بر تعریف آن حاصل نشده، معنویت است. با این حال، گاهی آن را دینی و گاهی غیردینی(ضددین یا فرادین) دانستهاند. گویا معنویت در جهانزیست سنت، در برابر قرائت رسمی از دین تعریف شده است و عرفان نامی است که بر آن نهادهاند؛ اما معنویت در جهانزیست مدرن، در برابر مدرنیته تعریف میشود. با این حال، معنویت مدرن و عرفان سنتی شباهتها و تفاوتهایی دارند که پرداختن به آنها سودمند است. عارفان مسلمان هر یک الگوی خاصی برای زیست معنوی ارائه دادهاند، که معنویت مدرن با استفاده از مولفههای آنها، به شرط سازگاری با مولفههای مدرنیته(عقلانیت، آتونومی و تمایزپذیری)، فربهتر خواهد شد. عینالقضات همدانی، عارف نامدار ایرانی، الگوی زیستِ معنویای را ارائه میکند. در این مقاله در پی آنیم تا مولفههای زیست معنوی را در "تمهیدات"، مهمترین اثر او، تبیین کنیم. تبیین الگوی زیست معنوی در آثار عارفان میتواند الگوی زیست معنوی مدرن را تقویت کند. به نظر میرسد، خداباوری، انسانمحوری و فردگرایی، رواداری و مدارا، و اخلاقورزی مولفههای زیست معنوی در تمهیدات عینالقضات همدانیاند، عناصری که میتوانند معنویت سنتی را به معنویت مدرن پیوند دهند و آن را بارورتر کنند.
نقد ادبی و متون عرفانی
علی کریمی؛ پریسا نصیری
چکیده
یکی از روشهای کارامد برای مطالعۀ ابعاد معناشناختی زبان عرفانی در متون ادبی، تحلیل گفتمان انتقادی است که رویکردی جدید از تحلیل گفتمان در مطالعات ادبی و هنری بهشمار میرود و به تحلیل متون در پیوند با زمینه و بستر فرهنگی و فکری میپردازد. در این مقاله که به روش توصیفی-تحلیلی نگاشته شدهاست، پس از استخراج مفاهیم عرفانی موجود در نمایشنامۀ ...
بیشتر
یکی از روشهای کارامد برای مطالعۀ ابعاد معناشناختی زبان عرفانی در متون ادبی، تحلیل گفتمان انتقادی است که رویکردی جدید از تحلیل گفتمان در مطالعات ادبی و هنری بهشمار میرود و به تحلیل متون در پیوند با زمینه و بستر فرهنگی و فکری میپردازد. در این مقاله که به روش توصیفی-تحلیلی نگاشته شدهاست، پس از استخراج مفاهیم عرفانی موجود در نمایشنامۀ در راه مهر، مؤلفههای مهم شناسایی ، سپس مطابق با الگوی نظری فرکلاف به تحلیل گفتمان عرفانی نمایشنامه پرداخته میشود. هدف در این پژوهش تحلیل انتقادی گفتمان عرفانی اشعار حافظ و چگونگی انعکاس آن در نمایشنامۀ در راه مهر و نیز یافتن مفاهیم و مؤلفههای عرفانی موجود در این اثر برمبنای رویکرد نظری تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف و با روش کتابخانهای است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که این نمایشنامه از جمله آثار نمایشی عرفانی محسوب میشود که از اشعار حافظ الهام گرفتهاست و نویسنده درصدد بیان خیالات و عوالم عرفانی و اخلاقی به وجه نمادین و بیان نمایشی است. همچنین پژوهش حاضر نشاندهندۀ این است که این نمایشنامه، یک نمایشنامۀ خیالی، انتقادی، فلسفی و اخلاقی است که نویسنده سعی داشته است فلسفۀ عرفانی را در وجه تمایلات و احساسات ملی به شیوۀ نمایشی توصیف نماید. در واقع، نویسنده به نوعی عرفان رو میکند که برگرفته از اندیشههای عرفانی حافظ در اشعارش است.
متون نظم و نثر عرفانی
عبداله ولی پور
چکیده
مرگ یکی از ناگشودهترین رازها و معماهایی است که انسان در طول اعصار با آن مواجه بوده و میتوان گفت جزء اصلیترین دغدغههای اندیشمندان و آموزههای تمام ادیان الهی بوده است. اقشار مختلف از جمله فلاسفه، عرفا و شعرا رویکردهای متفاوتی نسبت به مرگ داشته و در مورد چیستی آن، نکتهنظرهای مختلفی را ارایه کردهاند. بیدل دهلوی یکی از شعرای ...
بیشتر
مرگ یکی از ناگشودهترین رازها و معماهایی است که انسان در طول اعصار با آن مواجه بوده و میتوان گفت جزء اصلیترین دغدغههای اندیشمندان و آموزههای تمام ادیان الهی بوده است. اقشار مختلف از جمله فلاسفه، عرفا و شعرا رویکردهای متفاوتی نسبت به مرگ داشته و در مورد چیستی آن، نکتهنظرهای مختلفی را ارایه کردهاند. بیدل دهلوی یکی از شعرای عارفمسلک سدههای یازده و دوازده است که نگاه ویژه و پربسامدی به این موضوع دارد. مرگدوستی در تمامی آثار وی با کاربست تصاویر بکر، جلوۀ خاصی یافته است و در حقیقت بیدل دهلوی مرگ را در مسیر چرخۀ تکامل و یکی از مهمترین مراحل تکامل میداند. جستار حاضر سعی دارد به صورت توصیفی- تحلیلی به این سوال بنیادین پاسخ بدهد که بیدل با چه رویکردی به مسالۀ مرگ مینگرد و برای تبیین ماهیت و چیستی آن و اقناع مخاطبان از چه تعابیر و ترفندهای هنری استفاده میکند؟ نتایج پژوهش نشان میدهد که بیدل دهلوی به عنوان یک شاعر و عارفِ وحدت وجودی، نه تنها از مرگ هیچ واهمهای ندارد، بلکه آن را میستاید و رویکردی عاشقانه نسبت به آن دارد و در این راستا، برای تبیین و ملموس جلوه دادن مطلوبیت مرگ، از تعابیری نظیر آزادی از زندان، رسیدن به ساحل نجات، بالا رفتن از نردبان، پرواز، جمعیت و آسودگی، آفتزدای، رمزگشایی معما، نسیمِ شکفتن، پیوستن قطره و حباب و موج و... به دریا، نشئه و مستی، صیقل آینه، توتیای چشم، مضرابی و رقص کردن، شستن دامن از آلودگیها و... استفاده میکند.