متون عرفانی و تحقیقات میان رشتهای و کاربردی
مصطفی میردار رضایی
چکیده
وسواسها که نوعی «اختلال عصبی» بهشمار میروند، دریک تقسیمبندی کلی، به دو بخش فکری و عملی تقسیم میشود. اختلال وسواس نجسپاکی، یکی انواع وسوسههای عملی، و چهارمین اختلال از لحاظ اهمیت درمیان اختلالهای روانپزشکی است. این اختلال عصبشناختی، زیستی و رفتاری که با افکار و رفتارهای وسواسیِ تکرارشونده همراه است، وقت بسیار ...
بیشتر
وسواسها که نوعی «اختلال عصبی» بهشمار میروند، دریک تقسیمبندی کلی، به دو بخش فکری و عملی تقسیم میشود. اختلال وسواس نجسپاکی، یکی انواع وسوسههای عملی، و چهارمین اختلال از لحاظ اهمیت درمیان اختلالهای روانپزشکی است. این اختلال عصبشناختی، زیستی و رفتاری که با افکار و رفتارهای وسواسیِ تکرارشونده همراه است، وقت بسیار زیادی را میگیرد و باعث اختلال در زندگی و کارکرد روزانه میشود. شخصیت «بط» در مثنوی منطقالطیر دچار نوعی اختلال وسواس نجسپاکی است و جستار حاضر که به شیوهی توصیفی ـ تحلیلی و با شیوهی کتابخانهای نوشته شدهاست، میکوشد تا به بررسی مختصات این اختلال در شخصیت مزبور بپردازد. نتایج این جستار نشان میدهد که نمود اختلال وسواس نجسپاکی در بط را میتوان در دو ساحت مشاهده کرد: 1ـ آلودگی: انجام و اجرای رفتارهای تکراری (طهارت و شستشوی بیش از اندازه) بر اساس ترتیبات و الگوهای معین و بهصورت یکنواخت (هر لحظه غسل کردن)؛ 2ـ جانماز آبکشی: که بط نهایت کوشش خود را میکند تا به منتهای پاکیزی برسد و جهد میکند تا کوچکترین کوتاهی در توجّه به یک عمل مذهبی (در اینجا غسل و طهارت) از او سر نزند. این خصیصه همچنین سبب شده که بط دچار کمالطلبی و تا حدی خودپسندی نیز شود؛ زیرا این وسواس، بط را به جایی -رسانده که در این عالم فقط خودش را پاک (پاکرو، صاحب کرامات و زاهد مرغان) و بقیه را ناپاک میداند. همچنین جستار حاضر سوای نمایش مختصات اختلال نجسپاکی و نمودهای آن در بط، هنروریها و چیرهدستیهای شاعرانهی عطار در پرداخت این موضوع را نیز نشان میدهد.
متون عرفانی و تحقیقات میان رشتهای و کاربردی
رضا جلیلی؛ رضا الهی منش
چکیده
گفتمان معنویتگرایی نوین به مثابه ابزار نظام سرمایهداری و مکتب اصالت سود است. این گفتمان به عنوان محرک کالاییسازی و بازاریسازی معنویت و زندگی است. وجوه گوناگون زندگی انسان حتی باور به خدا در معنویتگرای به امری صرفا فردی و تجربه شخصی دستخوش تحول و مغلوب تحولات مدرنیته شده است. جنبش «نیوایج» (عصرجدید) از لحاظ خداشناسی ...
بیشتر
گفتمان معنویتگرایی نوین به مثابه ابزار نظام سرمایهداری و مکتب اصالت سود است. این گفتمان به عنوان محرک کالاییسازی و بازاریسازی معنویت و زندگی است. وجوه گوناگون زندگی انسان حتی باور به خدا در معنویتگرای به امری صرفا فردی و تجربه شخصی دستخوش تحول و مغلوب تحولات مدرنیته شده است. جنبش «نیوایج» (عصرجدید) از لحاظ خداشناسی چه اعتقادی دارد؟ نسبت خدای «نیوایج» با خدای عرفان اسلامی چیست؟ در این پژوهش با شیوه توصیفی-تحلیلی و با رویکرد انتقادی، خداشناسی و خداباوری این جنبش نوین معنوی با استناد به مبانی و اصول الهیاتی و سخنان سخنگویان آن از منظر عرفان اسلامی واکاوی شده است؛ ضمن تبیین، تحلیل و مقایسه پانتهایسم و وحدت شخصی وجود چنین نتیجه گیری شد که اولا خدا در این جنبش جایگاه محوری ومرکزی ندارد؛ «خدا مرده است» و «خدا بودن انسان» در مادیگرایی، موجب فروکاهشی شدن مفهوم خدا گردید. دوما خداشناسی انسان مدرن در جنبش «نیوایج» از تقلیل گرایی وپانتهایسم سر برآورد؛ و خدا به »انرژی مثبت« تقلیل یافت که در هستی وطبیعت حلول کرده است؛ انتزاعی ومصنوع ذهن انسان بودن خدا والوهیت انسان، انحراف و آسیب بارز خداشناسی این گفتمان معنوی است. سوما همهخدایی یا همهدرخدایی با الحاد و مادیگرایی افراطی تفاوت دارد؛ اما انسان را به سر منزل مقصود نمیرساند و او را از رحیق مختوم و شرابا طهورا سیراب نمیکند؛ بلکه دغدغهها و دلمشغولیهای او را در سراب معنویت به قتلگاه میبرد.
متون عرفانی و تحقیقات میان رشتهای و کاربردی
زهرا جمشیدی؛ عباس محمدیان
چکیده
ادبیات قلندری یکی از شاخههای ادبیات عرفانی است که در واکنش به مفاسد فکری، فرهنگی، اخلاقی، اجتماعی و سیاسی به وجود آمده است. قالب غزل، یکی از اصلیترین قالبهایی است که شاعران پس از سنایی در حوزۀ ادب قلندری و ملامتی از آن بهره گرفتهاند. مفاهیم قلندری و رندی در شعر بسیاری از شاعران از جمله همام تبریزی وجود دارد. این مفاهیم باعث ایجاد ...
بیشتر
ادبیات قلندری یکی از شاخههای ادبیات عرفانی است که در واکنش به مفاسد فکری، فرهنگی، اخلاقی، اجتماعی و سیاسی به وجود آمده است. قالب غزل، یکی از اصلیترین قالبهایی است که شاعران پس از سنایی در حوزۀ ادب قلندری و ملامتی از آن بهره گرفتهاند. مفاهیم قلندری و رندی در شعر بسیاری از شاعران از جمله همام تبریزی وجود دارد. این مفاهیم باعث ایجاد تصویرپردازیهایی مفهومی و شناختی شده است که با استخراج نگاشتها و استعارههای مفهومی این مفاهیم، میتوان به زیرساخت فکری شاعر و اوضاع و احوال اجتماعی، سیاسی و فرهنگی زمان شاعر تا حد زیادی پی برد. نگارندگان در پژوهش حاضر، به روش توصیفیـتحلیلی به بررسی و تحلیل نگاشتها و استعارههای مفهومی در غزلیات قلندری همام تبریزی شاعر قرن هفتم هجری پرداختهاند. برایند تحقیق گویای آن است که اصلیترین مفاهیمی که در خلق نگاشتها و استعارههای مفهومی غزلیات قلندری همام تبریزی تأثیر گذاشتهاند عبارتاند از: مفاهیم عشق، عاشق، معشوق، مفاهیم قمار و رندی، مفاهیم مربوط به می و مستی، ستیز با زهد دروغین و ریا و تقابل عقل و عشق. نکتۀ دیگر این که همام نیز مانند بسیاری از شاعران قرن هفتم و هشتم هجری، از مفاهیم قلندری و رندی و ملامتی، برای مبارزه با مفاسد اخلاقی استفاده کرده است.
متون عرفانی و تحقیقات میان رشتهای و کاربردی
ابراهیم محمدی
چکیده
اینکه تجربیات عرفانی در مسیر عرفان برای عارفان، قابل دستیابی است، هیچ تردیدی نیست. این تجربیات، توسطِ شخصِ عارف و مخاطبان اندیشهها و تجربههای حسیِ عارفان، با توجه به برداشتهای شخصی ارائه میشوند. یکی از اهرمهایی که میتوان از آن برای ارائۀ تجربه بهره برد، «تعبیر» است. بهطور یقین «تعبیر» نقش کلیدی در معرّفی تجربههای ...
بیشتر
اینکه تجربیات عرفانی در مسیر عرفان برای عارفان، قابل دستیابی است، هیچ تردیدی نیست. این تجربیات، توسطِ شخصِ عارف و مخاطبان اندیشهها و تجربههای حسیِ عارفان، با توجه به برداشتهای شخصی ارائه میشوند. یکی از اهرمهایی که میتوان از آن برای ارائۀ تجربه بهره برد، «تعبیر» است. بهطور یقین «تعبیر» نقش کلیدی در معرّفی تجربههای عرفانی دارد. «کتز» و «استیس» هر دو به نقشی که «تعبیر» در ارائۀ اندیشهها و تجربههای عرفانی بازی میکند، اذعان دارند. تفاوتی که در دیدگاه آنها مشاهده میشود، بر این امر استوار است که «کتز» کسب تجربۀ عرفانی را به مانند گونههای دیگر تجربه، برساخته از زمینههای فرهنگی و اجتماعیای که عارف در آن محیط در اختیار داشته، میداند. وی همۀ تجربهها را پردازششدۀ رهگذرهای بسیار پیچیده معرفتیای میداند که بهطور سازمانی برای سالکان و رهروان با توجه به پیشینۀ زندگیِ آنها، بهدست میآید. اما «استیس» باور دارد که تجربیات و حالات عرفانی اساساً در سراسر جهان با وجود تفاوت در فرهنگها و محیط زندگی و نهادهای دینی گوناگون، به شکلِ یکسانی بروز میکند. وی، دستیابی به احوال و تجارب عرفانی را همان ذات سرمدی یا تجربۀ متعالی میداند، که بدون هیچ واسطهای تجربه میشود. این مقاله، بر مبنای دیدگاههای «کتز» و «استیس» به بحث چگونگی شکلگیریِ تجربیات عرفانی و نحوۀ گزارش آنها که با تعبیرات مختلفی ارائه میشود، به بررسی ارتباط تجربۀ عرفانی با «تعبیر» پرداخته است.
متون عرفانی و تحقیقات میان رشتهای و کاربردی
فاطمه مقصودی؛ عبدالله نصرتی؛ محمدرضا روزبه
چکیده
ادبیات عرفانی و رمزپردازی همواره در هم تنیدهاند، بهطوریکه مرز بین آنها گاه غیرقابل تشخیص است. عرفان بهعنوان مکتبی شناختی و عملی، همواره با رمز و رمزپردازی همراه بوده است. «زن» بهعنوان پدیداری مهم در گفتمان ادبی، منبع الهام متون ادبی از جمله ادبیات اسطورهای، شفاهی، عاشقانه و عرفانی شدهاست. این مقاله به بررسی جایگاه ...
بیشتر
ادبیات عرفانی و رمزپردازی همواره در هم تنیدهاند، بهطوریکه مرز بین آنها گاه غیرقابل تشخیص است. عرفان بهعنوان مکتبی شناختی و عملی، همواره با رمز و رمزپردازی همراه بوده است. «زن» بهعنوان پدیداری مهم در گفتمان ادبی، منبع الهام متون ادبی از جمله ادبیات اسطورهای، شفاهی، عاشقانه و عرفانی شدهاست. این مقاله به بررسی جایگاه نمادین و رمزی عنصر رازآلود «زن» در ادبیات عرفانی میپردازد و بر آثار نظامی گنجوی، کشفالمحجوب علی بن عثمان هجویری، مثنوی معنوی مولوی، سنایی غزنوی و عطار نیشابوری تمرکز دارد. در این راستا از شیوههای تحلیل سنتی و نقد محتوایی به همراه نقد تحلیلی برای بررسی لایههای زیرینِ پدیدار استفاده شدهاست. یافتهها نشان میدهد که چهرۀ نمادین زن در متون عرفانی شامل نمودهایی چون نفس اماره، جلوه جمال حق، مادر حمایتگر، عارف کامل و میوة ممنوعه است. این تحقیق نشان میدهد که حتی با بررسی محدود آثار عرفانی، جلوههای متنوعی از مفهوم «زن» در ادبیات بهدست میآید، از مفاهیم نازل مانند یار و شریک شیطان تا مفاهیم والا مانند جلوه جمال حق. این تنوع در نمادپردازی، عمق و پیچیدگی ادبیات عرفانی را بهخوبی نمایان میسازد.
متون عرفانی و تحقیقات میان رشتهای و کاربردی
سید سعید رضا منتظری؛ سیدمحمدمهدی فرشاد؛ محمدهادی محمدی
چکیده
یکی از مفاهیم مدرنی که هنوز اتفاق جهانی بر تعریف آن حاصل نشده، معنویت است. با این حال، گاهی آن را دینی و گاهی غیردینی(ضددین یا فرادین) دانستهاند. گویا معنویت در جهانزیست سنت، در برابر قرائت رسمی از دین تعریف شده است و عرفان نامی است که بر آن نهادهاند؛ اما معنویت در جهانزیست مدرن، در برابر مدرنیته تعریف میشود. با این حال، معنویت ...
بیشتر
یکی از مفاهیم مدرنی که هنوز اتفاق جهانی بر تعریف آن حاصل نشده، معنویت است. با این حال، گاهی آن را دینی و گاهی غیردینی(ضددین یا فرادین) دانستهاند. گویا معنویت در جهانزیست سنت، در برابر قرائت رسمی از دین تعریف شده است و عرفان نامی است که بر آن نهادهاند؛ اما معنویت در جهانزیست مدرن، در برابر مدرنیته تعریف میشود. با این حال، معنویت مدرن و عرفان سنتی شباهتها و تفاوتهایی دارند که پرداختن به آنها سودمند است. عارفان مسلمان هر یک الگوی خاصی برای زیست معنوی ارائه دادهاند، که معنویت مدرن با استفاده از مولفههای آنها، به شرط سازگاری با مولفههای مدرنیته(عقلانیت، آتونومی و تمایزپذیری)، فربهتر خواهد شد. عینالقضات همدانی، عارف نامدار ایرانی، الگوی زیستِ معنویای را ارائه میکند. در این مقاله در پی آنیم تا مولفههای زیست معنوی را در "تمهیدات"، مهمترین اثر او، تبیین کنیم. تبیین الگوی زیست معنوی در آثار عارفان میتواند الگوی زیست معنوی مدرن را تقویت کند. به نظر میرسد، خداباوری، انسانمحوری و فردگرایی، رواداری و مدارا، و اخلاقورزی مولفههای زیست معنوی در تمهیدات عینالقضات همدانیاند، عناصری که میتوانند معنویت سنتی را به معنویت مدرن پیوند دهند و آن را بارورتر کنند.
متون عرفانی و تحقیقات میان رشتهای و کاربردی
منیره پنجتنی؛ محمد خزایی
چکیده
نگاه و نظرِ عاشقانۀ دلدادگان یکی از موضوعاتِ پر تکرارِ شعر فارسی است و در این میان کوششِ مجنون برای دیدارِ لیلی بارها به نظم درآمدهاست. در مجلسی از این حکایت، مجنون به هیأت گوسفندی درمیآید و به دیدار لیلی میرود. این بخش از حکایت را عطار و جامی به دو شکل متفاوت روایت کردهاند. شکلِ تصویری این رخداد نیز در نسخۀ هفتاورنگِ جامی نگارگری ...
بیشتر
نگاه و نظرِ عاشقانۀ دلدادگان یکی از موضوعاتِ پر تکرارِ شعر فارسی است و در این میان کوششِ مجنون برای دیدارِ لیلی بارها به نظم درآمدهاست. در مجلسی از این حکایت، مجنون به هیأت گوسفندی درمیآید و به دیدار لیلی میرود. این بخش از حکایت را عطار و جامی به دو شکل متفاوت روایت کردهاند. شکلِ تصویری این رخداد نیز در نسخۀ هفتاورنگِ جامی نگارگری شده است. هدفِ پژوهش استخراجِ مؤلفههای دیداری و شاعرانۀ هر دو متن برای نزدیکشدن به جهانِ معنایِ آنهاست. روشِ پژوهش توصیفی-تفسیری و شیوۀ گردآوریِ دادهها کتابخانهای و برخط است. یافتههایِ پژوهش حاکی از آن است که در متنِ عطار دیدارِ دو یار، سرودهنشده و صرفا خوششدنِ حالِ مجنون آمدهاست. در روایتِ جامی جزییاتِ بیشتری از بیرونآمدنِ لیلی از خیمه، شناختنِ مجنون، تلاقی نگاه و از هوشرفتن مجنون وجود دارد. نگاره لحظۀ رسیدنِ مجنون در لباس گوسفند بر در خیمۀ لیلی را نگاریده که مجنون در هیأت گوسفند به لیلی خیره شدهاست. نگارگر با اینکه رسیدن مجنون نزد لیلی را روایتکرده اما باز هم در روایتِ بصری تلاقیِ نگاهِ دو دلداده را مجسم نکرده، درحالیکه در روایتِ جامی لحظۀ دیدار و بههوش آمدنِ مجنون توصیفشدهاست. ارزش پژوهش به تأکید بر جایگاه توصیف و مقایسه برای آشکارگی دوبارۀ متون است. نتیجۀ عمده افزونبر یافتههایِ پژوهش، تأکید بر جایگاهِ رخدادِ نگاه و نگریستنِ عاشقانه در سنت ادبی و تصویری است.
متون عرفانی و تحقیقات میان رشتهای و کاربردی
وحید مبارک
چکیده
تلمیح و کاربرد آن، تصویرساز است و سبب تغییر سبک و ایجاد سبک شخصی میشود. اندیشهها و نکات دینی، تاریخی، اسطورهای و حماسی، آبشخورهای تلمیحهای شاعران هستند و عطار از شاعرانی است که تلمیحهای دینی بسیار دارد اما از توجه به حماسه و اسطوره هم بازنمانده است. وی به شیوۀ معمول صوفیان، در اغلب اشارات و تلمیحها به نامها و القاب پیامبران، ...
بیشتر
تلمیح و کاربرد آن، تصویرساز است و سبب تغییر سبک و ایجاد سبک شخصی میشود. اندیشهها و نکات دینی، تاریخی، اسطورهای و حماسی، آبشخورهای تلمیحهای شاعران هستند و عطار از شاعرانی است که تلمیحهای دینی بسیار دارد اما از توجه به حماسه و اسطوره هم بازنمانده است. وی به شیوۀ معمول صوفیان، در اغلب اشارات و تلمیحها به نامها و القاب پیامبران، ، به تاویل گراییده و مطابق با گرایش و خواست و نیاز خویش آن را مطرح کرده است. در دیوان عطار، تلمیح دینی داستان یوسف (ع) و تلمیح حماسی داستان رستم، بسیار به کار برده شده است. این جستار توصیفی-تحلیلی با بررسی تاویلهای این دو داستان در دیوان عطار، به این پرسش پاسخ داده که عطار به چه میزان و چگونه به تاویل این دو داستان پرداخته است. این در حالی است که بنیاد رمزی-تمثیلی مثنویهای عطار، فرض تاویلگرا بودن او را تقویت میکنند. یافتهها نشان میدهد که تاویلهای عطار از این دو داستان، گاهی شطحآمیزاست و گرایش تعلیمی دارد و در سه حوزۀ: واژهها، شخصیت افراد و کلیت داستان (در معناهایی مخالف یا متفاوت از معانی نخست)، اتفاق افتاده است. عطار، حماسه و عرفان را چون دو روی سکۀ هویت ایرانی به کار میگیرد و نشان میدهد که در کنار عرفانگرایی، روح حماسی در قرن ششم-هفتم هنوز زنده است و بخشی از اندیشه و خیالات مردم را نظم و نظام میبخشد.
متون عرفانی و تحقیقات میان رشتهای و کاربردی
حسین محمدی؛ افسانه حسن زاده دستجردی
چکیده
بنمایۀ پارهای از حکایتهای ادب فارسی، علیرغم تشابه ساختاری آنها با حکایتهای همسان، متفاوت است. بنمایۀ این حکایتها سرزنش یکی از خواص دین است. این حکایتها مربوط به دورههای زمانی و گویندگانی مختلف هستند و اشتراک ساختار آنها ذهن را متوجه نظامی بنیادی میکند که حکایتها از آن برآمدهاند. در این جستار، برپایۀ مکتب ساختارگرایی ...
بیشتر
بنمایۀ پارهای از حکایتهای ادب فارسی، علیرغم تشابه ساختاری آنها با حکایتهای همسان، متفاوت است. بنمایۀ این حکایتها سرزنش یکی از خواص دین است. این حکایتها مربوط به دورههای زمانی و گویندگانی مختلف هستند و اشتراک ساختار آنها ذهن را متوجه نظامی بنیادی میکند که حکایتها از آن برآمدهاند. در این جستار، برپایۀ مکتب ساختارگرایی و با بهرهگرفتن از روش پراپ در ریختشناسی قصههای عامیانه، ابتدا به تحلیل ساختاری این حکایتها پرداختهایم، سپس رابطۀ این روساخت با ژرفساخت آن (جامعه و دین) بررسی و تبیین شدهاست. حاصل آنکه این حکایتها از نظامی سلسلهمراتبی برآمدهاند که در آن، برپایۀ اندیشۀ ملامتی و اصول فتوت، دوستان «عتاب» میشوند تا دشمنان عبرت گیرند و به گرویدن به راه راست ترغیب شوند.بنمایۀ پارهای از حکایتهای ادب فارسی، علیرغم تشابه ساختاری آنها با حکایتهای همسان، متفاوت است. بنمایۀ این حکایتها سرزنش یکی از خواص دین است. این حکایتها مربوط به دورههای زمانی و گویندگانی مختلف هستند و اشتراک ساختار آنها ذهن را متوجه نظامی بنیادی میکند که حکایتها از آن برآمدهاند. در این جستار، برپایۀ مکتب ساختارگرایی و با بهرهگرفتن از روش پراپ در ریختشناسی قصههای عامیانه، ابتدا به تحلیل ساختاری این حکایتها پرداختهایم، سپس رابطۀ این روساخت با ژرفساخت آن (جامعه و دین) بررسی و تبیین شدهاست. حاصل آنکه این حکایتها از نظامی سلسلهمراتبی برآمدهاند که در آن، برپایۀ اندیشۀ ملامتی و اصول فتوت، دوستان «عتاب» میشوند تا دشمنان عبرت گیرند و به گرویدن به راه راست ترغیب شوند.
متون عرفانی و تحقیقات میان رشتهای و کاربردی
وحید محمودی
چکیده
ابو محمد مرتعش از صوفیان پرآوازه قرن سوم و چهارم هجری قمری است. او دهقانزادهای از اهالی نیشابور بود که پس از توبه و روی آوردن به زندگی زاهدانه تحت تعلیم و تربیت شیوخ بزرگ مکتب ملامتیه و مکتب بغداد یعنی ابو حفص حداد (د 264 تا 270 ق) و ابو عثمان حیری (د 298ق) و جنید بغدادی (د 298 ق) قرار میگیرد. تأثیرپذیری او از هردو مکتب به طور کامل در سخنان، ...
بیشتر
ابو محمد مرتعش از صوفیان پرآوازه قرن سوم و چهارم هجری قمری است. او دهقانزادهای از اهالی نیشابور بود که پس از توبه و روی آوردن به زندگی زاهدانه تحت تعلیم و تربیت شیوخ بزرگ مکتب ملامتیه و مکتب بغداد یعنی ابو حفص حداد (د 264 تا 270 ق) و ابو عثمان حیری (د 298ق) و جنید بغدادی (د 298 ق) قرار میگیرد. تأثیرپذیری او از هردو مکتب به طور کامل در سخنان، روش و منش او نمایان است. او همچون اخلاف ملامتیاش، بسیار بر خوار کردن نفس و دوری از ریا و پنهان کردن فضایل تأکید داشت و همچون اهل سهو بسیار بر بجای آوردن احکام آن توصیه میکرد و سماع و سخنان شطحآمیز را نمیپسندید. در سلوک عملی مجاهدت دشواری داشت و فقر را اساس سلوک صوفیانه میدانست. مقامات عرفانی نزد او عبارتند از: صبر، اخلاص، محبت، فقر و توحید. او در سال 328 هـ.ق در شونیزیه بغداد وفات یافت و همانجا به خاک سپرده شد. صوفیان بسیاری به صحبت او رسیدهاند، اما تنها از ابو نصر سراج (د 378 ق)به عنوان مرید صاحب خرقه او یاد شده است که این ادعا نیز دقیق به نظر نمیرسد. در این پژوهش کیفی مطالب مرتبط با این شخصیت از تذکرهها، آثار عرفانی و کتب تواریخ استخراج و با رویکرد تحلیل محتوا و با استفاده از روش کلارک و بروان مورد تحلیل قرار گرفت.
متون عرفانی و تحقیقات میان رشتهای و کاربردی
شیرزاد طایفی؛ توحید شالچیان ناظر
چکیده
از مفاهیمی که در متون عرفانی، بهویژه در اندیشه و آثار مولوی جایگاه مهمی دارد، درد و رنج است. نیز باید اذعان داشت که در دانش روانکاوی و در اندیشههای ژاک لکان به دو مفهوم مذکور توجه ویژهای شده است. لکان توانست با بازخوانی آرای فروید، تقریر نوینی از مفهوم فراسوی اصل لذت داشته باشد که با نام ژوئیسانس شناخته میشود. در این پژوهش کوشیدهایم ...
بیشتر
از مفاهیمی که در متون عرفانی، بهویژه در اندیشه و آثار مولوی جایگاه مهمی دارد، درد و رنج است. نیز باید اذعان داشت که در دانش روانکاوی و در اندیشههای ژاک لکان به دو مفهوم مذکور توجه ویژهای شده است. لکان توانست با بازخوانی آرای فروید، تقریر نوینی از مفهوم فراسوی اصل لذت داشته باشد که با نام ژوئیسانس شناخته میشود. در این پژوهش کوشیدهایم مفهوم رنج و درد را در اندیشۀ مولوی با نظرداشت مفهوم ژوئیسانس بهشیوۀ لکانی بازخوانی و نسبت بین ژوئیسانس و فالوس را با تکیه بر سالک بهمثابۀ سوژۀ رواننژند و مولوی در جایگاه پیر یا مرشد بهمنزلۀ سوژۀ مراقب و حضرت حق بهمنزلۀ دیگری بازنمایی کنیم. این پژوهش به شیوۀ تحلیل کیفی انجام شده است و با توجه به قراین بهدستآمده، نشان دادهایم نخست اینکه، سالک باید نفس خود را بهمثابۀ اگوی بیگانهکننده شناسایی کند. دوم اینکه ژوئیسانس درد توأم با لذتی است که بهصورت سیمپتوم ظاهر میشود. بستر بروز چنین تجربهای شطحیات سالک و حیرت همراه با سکوت وی است. سوم اینکه گفتمان عرفانی بازنماییکنندۀ گفتمان ارباب است؛ زیرا سالک در این گفتمان ملزم به اطاعت از میل دیگری است. چهارم اینکه سالک بهعنوان سوژۀ رواننژند و مولوی در جایگاه پیر بهمنزلۀ سوژۀ مراقباند.
متون عرفانی و تحقیقات میان رشتهای و کاربردی
زهرا علی پور
چکیده
بر اساس نظریّات زبانشناسان شناختگرا، آنچه امکان بیان تجارب انتزاعی را فراهم میآورد، تجارب بدنمندی است که از آنها به «طرحوارههای تصویری» تعبیر میشود. با وجود آن که این مقولات بسیار پایهای هستند، تفاوت در تجارب زیسته باعث میشود افراد طرحوارهها را به شکلهای متفاوتی به کار ببرند. سنایی و عینالقضات همدانی ...
بیشتر
بر اساس نظریّات زبانشناسان شناختگرا، آنچه امکان بیان تجارب انتزاعی را فراهم میآورد، تجارب بدنمندی است که از آنها به «طرحوارههای تصویری» تعبیر میشود. با وجود آن که این مقولات بسیار پایهای هستند، تفاوت در تجارب زیسته باعث میشود افراد طرحوارهها را به شکلهای متفاوتی به کار ببرند. سنایی و عینالقضات همدانی دو عارف هستند که در زمانی نزدیک به هم میزیستهاند؛ یکی در مرکز ایران و دیگری درخراسان. یکی به عرفان عابدانه گرایش دارد و دیگری عرفانی عاشقانه دارد. با این اوصاف طرحوارههایی که این دو در مورد سیر و سلوک به کار میبرند، چه تفاوتها و شباهتهایی دارد؟ در این پژوهش قصد داریم با بررسی طرحوارههای حجمی، شباهتها و تفاوتهای دو عارف را در کاربرد این طرحواره تبیین کنیم. پیکرۀ متنی این پژوهش حدیقهالحقیقه سنایی و تمهیدات عینالقضات همدانی است. در این پژوهش روش تحلیل محتوای کیفی غالب است؛ اما از روشهای آماری نیز بهره گرفتهایم. در این پژوهش به این پرادختهایم که در دو اثر چه چیزهایی ظرف هستند، مظروف این ظرفها چیست و چه تفاوتها و شباهتهایی در این موارد دارند. یافتهها ما نشان میدهد غلبۀ بعد معرفتی و تندروتر بودن عقاید عینالقضات بستری برای کاربرد بیشتر این طرحوارۀ حجمی در تمهیدات شدهاست. دو اثر در کاربرد این طرحواره با هم اشتراکاتی دارند که معلول گفتمان عرفانی مشترک در دو اثر است. تفاوت در جهانبینی و نوع مخاطب باعث ایجاد تفاوتهایی در کاربرد طرحواره حجمی شده است؛ برای نمونه نگاه جبرگرایانهتر در تمهیدات باعث شده قاضی از حجمهای دایرهای بهره ببرد.
متون عرفانی و تحقیقات میان رشتهای و کاربردی
سوسن موسایی؛ جهانگیر صفری؛ ابراهیم ظاهری
چکیده
استعارة «انسان انگاری» از دیدگاه لیکاف و جانسون، به معنای اختصاص دادن برخی از جنبههای وجودی انسان (حوزة مقصد) به مفاهیم ذهنی و اشیا بیجان (حوزة مبدا) است.اهمیت این نوع استعاره، در این است که انسان، میتواند با قالبی انسانی بخشیدن به مفاهیم انتزاعی، به درک و پذیرش بهتر آنها کمک کند.هدف دراین پژوهش نیز بررسی مقایسهای انسانانگاری ...
بیشتر
استعارة «انسان انگاری» از دیدگاه لیکاف و جانسون، به معنای اختصاص دادن برخی از جنبههای وجودی انسان (حوزة مقصد) به مفاهیم ذهنی و اشیا بیجان (حوزة مبدا) است.اهمیت این نوع استعاره، در این است که انسان، میتواند با قالبی انسانی بخشیدن به مفاهیم انتزاعی، به درک و پذیرش بهتر آنها کمک کند.هدف دراین پژوهش نیز بررسی مقایسهای انسانانگاری مرگ در حدیقهالحقیقهومثنویمعنوی، بر مبنای دیدگاه لیکاف و جانسون و با روش اسنادی است. یافتههای پژوهش نشان میدهد انسانانگاری مرگ در این دو اثر،در قالب استعارة کلی «مرگ به مثابة انسانی با روابط و تعامل اجتماعی» به تصویر کشیده شده که این استعاره، خود دارای دو زیر مجموعة «مرگ به مثابۀ انسانی با رابطه و تعامل تقابلی» و «مرگ به مثابۀ انسانی با روابط و تعامل مودتآمیز» است.نتایج پژوهش نشاندهندۀ این است که در اندیشة سنایی، مرگ در رابطه و تعامل «تقابلی»، در جایگاه سرهنگ، جنگجو و قاتلی است که در پی اعمال قدرت، به سویة فرودست است و دررابطه و تعامل «مودتآمیز»،در قالب چوپان، پیر و مهمان، به «همکاری» با سایر انسانها میپردازد.دراندیشة مولانا انسانانگاری مرگ، بیشتراز نوع «تقابلی» است که در آن، مرگ به مثابة قاضی و جنگجو درتقابل با انسانهایی چون مجرم، محکوم و آگاهیگیرنده است.در نتیجه مرگ،دراندیشة سنایی،انسانی «یاریگر» و «تنبیهکننده»به مخاطب معرفی میشود؛در حالیکه از دید مولانا،مرگ انسانی اصلاحکننده و عادل است.در واقع مولانا بر اساس فضایی نظامی و خشن، رابطۀ بین انسان و مرگ را ترسیم کرده است.اما، سنایی در کنار چنین توصیفاتی، بر رابطه و تعامل از نوع صلح، همبستگی وآرامش نیز توجه داشته است.
متون عرفانی و تحقیقات میان رشتهای و کاربردی
سمیرا جمالی قطلو؛ ناصر علیزاده خیاط؛ آرش مشفقی
چکیده
«جلالالدین محمد بلخی» ملقب به مولانا از بزرگترین شاعران عارف ایران و جهان است که افزون بر شاعری، جزو متفکران جهان نیز به شمار میآید. افکار و جهانبینی مولانا مورد توجه اورهان پاموک رماننویس معاصر کشور ترکیه قرار گرفته است . پاموک در رمان «کتاب سیاه»، به آثار، اندیشهها، زندگی و انسانهای پیرامون مولانا، به کرات ...
بیشتر
«جلالالدین محمد بلخی» ملقب به مولانا از بزرگترین شاعران عارف ایران و جهان است که افزون بر شاعری، جزو متفکران جهان نیز به شمار میآید. افکار و جهانبینی مولانا مورد توجه اورهان پاموک رماننویس معاصر کشور ترکیه قرار گرفته است . پاموک در رمان «کتاب سیاه»، به آثار، اندیشهها، زندگی و انسانهای پیرامون مولانا، به کرات اشاره کرده است.در پژوهش حاضر با روش تحلیل محتوایی شیوة بهرهمندی پاموک از احوال، آثار و اندیشههای مولانا مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. یافتههای پژوهش نشان میدهد پاموک رمان «کتاب سیاه» را بر اساس روابط «شمس» و «مولانا» آفریده و حوادث زندگی و تحولات روحی مولانا پس از ملاقات با شمس را با شرح و تفصیل به مخاطبانش بازنمایی کرده است. همچنین مفهوم عرفانی «دیگری شدن» و از خود فاصلهگرفتن با تبعیتی از الگوی رابطۀ «شمس» و مولانا» به یک رویۀ مکّرر در این رمان بدل شده است. رمان «کتاب سیاه»، هر خوانندهای را به طور مستقیم و غیر مستقیم با مولانا و عرفانِ مولانا مواجه میکند و دربارۀ زندگی و نزدیکان مولانا و ماجراهایی که مولانا در زندگانی خود تجربه کرده، به تأمل وامیدارد؛ حتی خوانندگانی که از پیش، مولوی را نمیشناسند، میتوانند با خواندن این رمان، تا حدی با دنیای روحی و معنوی و نیز زندگی عینی مولانا آشنایی یابند، یا اینکه انگیزهای برای شناخت و درک جهانبینی مولانا پیدا کنند.
متون عرفانی و تحقیقات میان رشتهای و کاربردی
رضا روحانی؛ زهره کافی
چکیده
با توجه به نظریة رولان بارت، نظریهپرداز و فیلسوف فرانسوی قرن بیستم در باب تفاوت اثر از متن، پرسش محوری مقاله این است که غزلیات حافظ متن به شمار میآید یا اثر؟ برای رسیدن به پاسخ، هفت سرفصلی که رولان بارت در نظریة «اثر تا متن» خود بیان کرده است بر بستر یکی از غزلهای حافظ، غزل ۳۲۴ بر اساس دیوان حافظ به سعی سایه، (با مطلع: گر دست ...
بیشتر
با توجه به نظریة رولان بارت، نظریهپرداز و فیلسوف فرانسوی قرن بیستم در باب تفاوت اثر از متن، پرسش محوری مقاله این است که غزلیات حافظ متن به شمار میآید یا اثر؟ برای رسیدن به پاسخ، هفت سرفصلی که رولان بارت در نظریة «اثر تا متن» خود بیان کرده است بر بستر یکی از غزلهای حافظ، غزل ۳۲۴ بر اساس دیوان حافظ به سعی سایه، (با مطلع: گر دست رسد در سر زلفین تو بازم/ چون گوی چه سرها که به چوگان تو بازم) بررسی شده است. گفتار این مقال از این مصداق یا شاهد مثال، عبور میکند و شواهد کلیتر و عامتری از غزلیات حافظ را نیز به یاری میگیرد. با روش تحلیل متن، و پیاده سازی نظریة رولان بارت بر غزل مذکور، این نتیجه به دست میآید که غزل حافظ، هم متکثر است و هم متناقضنما، هم دارای مدلول های نامتناهی است و هم در ارتباط با دال تجربه میشود؛ هم کالای مصرفی نیست و هم عنصر لذتبخش بودن را در خود دارد؛ هم دارای نیروی آشوبگر ضد طبقهبندی است و هم دارای نمادپردازی است. درنتیجه سزاوار است که جامة متن بر قامت او پوشیده شود نه اثر.
متون عرفانی و تحقیقات میان رشتهای و کاربردی
کورس کریم پسندی
چکیده
خوانش و نقد متون ادب فارسی بر اساس نظریه روان شناسان معاصر، دریچه تازه ای را به روی خواننده می گشاید و از پیوند آثار ادبی با علم روان شناسی پرده بر می دارد . مطابق این رویکرد، در نگرش روان شناسانه مولوی، هویت و شخصیت مستقل کودک با توجّه به ساحت بیرونی و درونی انسان، در دو بُعد رشد جسمی و رشد فکری به طور توأمان مطرح می شود که توقف غیر طبیعی ...
بیشتر
خوانش و نقد متون ادب فارسی بر اساس نظریه روان شناسان معاصر، دریچه تازه ای را به روی خواننده می گشاید و از پیوند آثار ادبی با علم روان شناسی پرده بر می دارد . مطابق این رویکرد، در نگرش روان شناسانه مولوی، هویت و شخصیت مستقل کودک با توجّه به ساحت بیرونی و درونی انسان، در دو بُعد رشد جسمی و رشد فکری به طور توأمان مطرح می شود که توقف غیر طبیعی رشد کودک در هر یک از این دو بُعد، موجب نقصان و کاستی بُعد دیگر خواهد شد؛ لذا این مقاله به روش توصیفی - تحلیلی و با رویکرد به نظریه رشد شناختی پیاژه، به تبیین اصول نظری و مراحل رشد پیاژه در مثنوی مولوی می پردازد و یک درک روانشناختی جدیدی از عواطف اولیه ، زبان غیرکلامی گریه ، نماد آفرینی ، طرح واره های اعمال جسمانی و فرآیند درون سازی ، بازی ، جاندارپنداری اشیاء و تقلید کودک را فراروی مخاطب قرار می دهد .