متون عرفانی و تحقیقات میان رشتهای و کاربردی
مصطفی میردار رضایی
چکیده
وسواسها که نوعی «اختلال عصبی» بهشمار میروند، دریک تقسیمبندی کلی، به دو بخش فکری و عملی تقسیم میشود. اختلال وسواس نجسپاکی، یکی انواع وسوسههای عملی، و چهارمین اختلال از لحاظ اهمیت درمیان اختلالهای روانپزشکی است. این اختلال عصبشناختی، زیستی و رفتاری که با افکار و رفتارهای وسواسیِ تکرارشونده همراه است، وقت بسیار ...
بیشتر
وسواسها که نوعی «اختلال عصبی» بهشمار میروند، دریک تقسیمبندی کلی، به دو بخش فکری و عملی تقسیم میشود. اختلال وسواس نجسپاکی، یکی انواع وسوسههای عملی، و چهارمین اختلال از لحاظ اهمیت درمیان اختلالهای روانپزشکی است. این اختلال عصبشناختی، زیستی و رفتاری که با افکار و رفتارهای وسواسیِ تکرارشونده همراه است، وقت بسیار زیادی را میگیرد و باعث اختلال در زندگی و کارکرد روزانه میشود. شخصیت «بط» در مثنوی منطقالطیر دچار نوعی اختلال وسواس نجسپاکی است و جستار حاضر که به شیوهی توصیفی ـ تحلیلی و با شیوهی کتابخانهای نوشته شدهاست، میکوشد تا به بررسی مختصات این اختلال در شخصیت مزبور بپردازد. نتایج این جستار نشان میدهد که نمود اختلال وسواس نجسپاکی در بط را میتوان در دو ساحت مشاهده کرد: 1ـ آلودگی: انجام و اجرای رفتارهای تکراری (طهارت و شستشوی بیش از اندازه) بر اساس ترتیبات و الگوهای معین و بهصورت یکنواخت (هر لحظه غسل کردن)؛ 2ـ جانماز آبکشی: که بط نهایت کوشش خود را میکند تا به منتهای پاکیزی برسد و جهد میکند تا کوچکترین کوتاهی در توجّه به یک عمل مذهبی (در اینجا غسل و طهارت) از او سر نزند. این خصیصه همچنین سبب شده که بط دچار کمالطلبی و تا حدی خودپسندی نیز شود؛ زیرا این وسواس، بط را به جایی -رسانده که در این عالم فقط خودش را پاک (پاکرو، صاحب کرامات و زاهد مرغان) و بقیه را ناپاک میداند. همچنین جستار حاضر سوای نمایش مختصات اختلال نجسپاکی و نمودهای آن در بط، هنروریها و چیرهدستیهای شاعرانهی عطار در پرداخت این موضوع را نیز نشان میدهد.
متون نظم و نثر عرفانی
مجاهد غلامی؛ علی عزیزی
چکیده
حدیقهالحقیقه به عنوان یکی امهات آثار ادبی و عرفانی و از جریانساز ترین آنها، ظرفیتهای پژوهشی بسیاری دارد. از جملۀ موضوعات قابل تأمل در حدیقه بحث زبان آن است. زبان حدیقه به مانند بسیاری دیگر از آثار ادبی عرفانی به شکلی غیر رسمی و نزدیک به زبان محاوره سروده شده است. این نزدیکی به زبان محاوره زمینه ورود برخی از اشکال ناخوشایند زبان ...
بیشتر
حدیقهالحقیقه به عنوان یکی امهات آثار ادبی و عرفانی و از جریانساز ترین آنها، ظرفیتهای پژوهشی بسیاری دارد. از جملۀ موضوعات قابل تأمل در حدیقه بحث زبان آن است. زبان حدیقه به مانند بسیاری دیگر از آثار ادبی عرفانی به شکلی غیر رسمی و نزدیک به زبان محاوره سروده شده است. این نزدیکی به زبان محاوره زمینه ورود برخی از اشکال ناخوشایند زبان را فراهم آورده است.که میتوان آن ها را مصداق خشونت زبانی دانست. در این مقاله که به روش تحلیلی صورت گرفته است ابتدا مصادیق خشونت کلامی چون؛ ناسزا و دشنام، تشبیه به حیوانات، خانواده و زن ستیزی، حقیقت خودستایی و تحقیر دیگران و موارد مشابه در حدیقه استخراج شده و سپس در پیوند با گفتمان عرفانی و شرایط زیستی شاعر و همچنین واقعیتهای سیاسی و اجتماعی عصر شاعر تحلیل شده است. و در پایان به عوامل احتمالی بروز چنین نوع زبانی پرداخته شده است. بنظر میرسد؛ علل ظهور خشونت کلامی در حدیقه را اولاً باید به مخاطب آثار صوفیه که عموماً عوام بودند مرتبط دانست. وجود مخاطب عام آزادی بیشتری در استفاده از ظرفیتهای زبان به شاعر داده است. دلیل دیگر وجه تعلیمی ادبیات عرفانی است. ادبیات تعلیمی در مقایسه با انواع دیگر ادبی از چاشنی خشونت بیشتری برخوردار است. حیات فردی شاعر و انحطاط اخلاقی جامعه از دیگر عواملی است که در بسامد بالای خشونت در حدیقه مؤثر افتاده است .
متون نظم و نثر عرفانی
سمیه خادمی؛ فاطمه زمانی
چکیده
در اصطلاح عرفانی مکاشفه به معنای آشکار شدن حقایق معنوی و امور غیبی بر قلب عارف است. رویارویی بیواسطه عارف با حقایق امور در مکاشفات، دربردارندة نکات ارزشمندی در حوزۀ مسایل معنوی و خصوصا عرفان عملی و نظری است. تذکرة الاولیای عطار مشتمل بر مکاشفات و حکایات فراوانی دربارة یافتهها و کشف و شهودهای عرفانی عارفان است که بلاغت کلام و لحن ...
بیشتر
در اصطلاح عرفانی مکاشفه به معنای آشکار شدن حقایق معنوی و امور غیبی بر قلب عارف است. رویارویی بیواسطه عارف با حقایق امور در مکاشفات، دربردارندة نکات ارزشمندی در حوزۀ مسایل معنوی و خصوصا عرفان عملی و نظری است. تذکرة الاولیای عطار مشتمل بر مکاشفات و حکایات فراوانی دربارة یافتهها و کشف و شهودهای عرفانی عارفان است که بلاغت کلام و لحن و فضای سخن به آن جلوة ویژهای بخشیدهاست. عطار با هدف ایجاد تغییر در رفتار و نگرش مخاطبان خود به نقل مکاشفات عرفا پرداختهاست و از سبکی اقتاعی به منظور تعریف و تعلیم آموزههای عرفانی استفاده-کردهاست. از این روی، مقالة حاضر به بررسی سبک اقناعی و شگردهای بلاغی مکاشفات تذکرهالاولیاء در آموزش مبانی عرفان عملی و نظری پرداختهاست. روش انجام این پژوهش توصیفی- تحلیلی و بر مبتنی بر منابع کتابخانهای است. نتیجة این بررسی حاکی از آن است که عطار در نقل مکاشفات اولیاء، با اسلوب اقناعی مانند تبشیر، تحذیر، تلمیح، استفهام به شیوهای غیرمستقیم با برانگیختن احساسات و اندیشه مخاطب، ایجاد حس ترس یا اشتیاق، تداعی مکاشفه در ذهن و همذات پنداری با عارف، به تعلیم مقامات و احوال در عرفان اسلامی مانند توحید، تجلّی، معرفت به حق، ولایت و انسان کامل میپردازد.
متون نظم و نثر عرفانی
مالک شعاعی؛ سیدرضا موسوی نیا؛ ثریا عبدلی لرستانی
چکیده
بحث مرگ یکی از مهمترین بنیانهای فکری مولوی است که با عناوین گوناگون مطرح شدهاست. او سعادت انسانها را در تزکیه نفس و مرگ رذایل پیش از اجل مسمی میداند. مولوی معتقد است کسانی که مرگ ارادی برگزینند انتقال روح هنگام مرگ طبیعی ندارند زیرا پیش از مرگ، روح آنان به خاطر تحصیل حاصل در عالم قدس جای دارد. او در کتاب مثنوی، شخصیتهایی همچون ...
بیشتر
بحث مرگ یکی از مهمترین بنیانهای فکری مولوی است که با عناوین گوناگون مطرح شدهاست. او سعادت انسانها را در تزکیه نفس و مرگ رذایل پیش از اجل مسمی میداند. مولوی معتقد است کسانی که مرگ ارادی برگزینند انتقال روح هنگام مرگ طبیعی ندارند زیرا پیش از مرگ، روح آنان به خاطر تحصیل حاصل در عالم قدس جای دارد. او در کتاب مثنوی، شخصیتهایی همچون پیامبر اسلام (ص) و حضرت علی (ع) را بهترین الگو برای طریق موت ارادی میداند و نه تنها مرگ اختیاری را منافی نابودی دانسته بلکه به تبیین تکاملی آن به عنوان سنگ محک، ابزار تحول و غنیمت الهی پرداخته با عناوینی مانند: آب حیات، دریای اسرار الهی، عشق، نور، آزادی، گنج، هدیهی الهی، جاودانگی، تولد دوم، مرگ بیمرگی، برگ بیبرگی، منادی وحدت، فقر و فنای فی الله و ... از آن یاد کرده مراتب کمال آن در انا الحق حلاج دیدهاست. این مقاله به شیوهی تحلیلی- توصیفی، نکات ظریف و عالمانه و نگرش تمثیلی مولانا به مرگ اختیاری که خاص عارفان و واصلان است، بررسی کردهاست. جامعهی آماری پژوهش کتاب مثنوی مولوی و نمونههای آماری بخشهایی از کتاب مذکور است که به مرگ اختیاری اشاره کردهاست. روش گردآوری اطلاعات اسنادی و کتابخانهای است. یاسخ پرسش این تحقیق، رسیدن به مصادیق تمثیلی مرگ اختیاری در مثنوی است.
مباحث تطبیقی
فاطمه هوشنگی؛ محمدابراهیم مالمیر؛ مجتبی بیگلری
چکیده
اکنکار از جمله شبه معنویتها و عرفانوارههای التقاطی و مصرفی پرطرفدار آمریکایی است. فردگرایی، آزادی از التزامات شریعتمحور، و پاسخگویی به نیازهای معنوی «سفارشیسازی شده» از عوامل اصلی اقبال به چنین آیینهایی در جوامع غربی و حتی اسلامی است که برای مواجهه و مقابله با آن باید در ابعاد مختلف مورد بررسیهای عمیق و دقیقی قرار ...
بیشتر
اکنکار از جمله شبه معنویتها و عرفانوارههای التقاطی و مصرفی پرطرفدار آمریکایی است. فردگرایی، آزادی از التزامات شریعتمحور، و پاسخگویی به نیازهای معنوی «سفارشیسازی شده» از عوامل اصلی اقبال به چنین آیینهایی در جوامع غربی و حتی اسلامی است که برای مواجهه و مقابله با آن باید در ابعاد مختلف مورد بررسیهای عمیق و دقیقی قرار گیرند. هدف این پژوهش، تحلیل تطبیقی مفهوم «سوگماد» در آیین اکنکار و مفهوم خدا در عرفان اسلامی است تا وجوه اشتراک و افتراق این دو نظام فکری در حوزة خداشناسی عرفانی و الهیات تطبیقی را تبیین کند. بر این اساس با روش پژوهش تحلیلی-توصیفی و مطالعة اسنادیِ آثار اختصاصی رهبران اکنکار و متون کلیدی عرفان اسلامی، مفاهیم بنیادین هر دو جریان در چارچوب الهیات تطبیقی واکاوی شدهاند. یافتههای تحقیق مبین این است که سوگماد در اکنکار به مثابه یک جریان انرژی و «حقیقت غایی غیرشخصی» تعریف میشود که از طریق تجربههای سوبژکتیو (سفر روحی) و راهنمایی «استادان زنده» ادراکپذیر است. این مفهوم فاقد صفات شخصوارگی (اراده، علم) و مبتنی بر پلورالیسم مطلق معنوی است. در حالی که در عرفان اسلامی، خداوند ذاتاً شخصی، متعالی، و در عین حال حاضر در تجلیات هستی(وحدت وجود) است. اشتراکات ظاهری دو نظام، شامل تأکید بر وحدت حقیقت و تجربهگرایی عرفانی است، اما تفاوتهای بنیادین در مبانی هستیشناختی(شخصی/غیرشخصی)، انسانشناختی(اطاعتپذیری/استقلال معنوی)، و معرفتشناختی(وحیانی/انسانمدار) آنها را در تقابل جدی قرار میدهد. علیرغم استفادة اکنکار از اصطلاحات مشابه عرفان اسلامی، ماهیت غیرشخصی سوگماد، نبود التزام به شریعت، و تفسیر ابزاری از معنویت، موجب تمایز ریشهای آن از الهیات و عرفان اسلامی میشود.
نقد ادبی و متون عرفانی
فرشته میلادی؛ عباسعلی وفائی
چکیده
این پژوهش با روش توصیفی – تحلیلی و تکیه بر فرانقش اندیشگانی، به مطالعة شیوة بازنمایی تجارب عرفانی در نوشتارهای صوفیه می-پردازد و در صدد پاسخگویی به این پرسش است که غلبة هر یک از نقشهای زبان در این متون چه تأثیری در شیوة به کارگیری فرآیندهای زبانی دارد؟ نتایج پژوهش نشان میدهد که غلبة هر یک از نقشهای زبانی در این متون، به طور مستقیم ...
بیشتر
این پژوهش با روش توصیفی – تحلیلی و تکیه بر فرانقش اندیشگانی، به مطالعة شیوة بازنمایی تجارب عرفانی در نوشتارهای صوفیه می-پردازد و در صدد پاسخگویی به این پرسش است که غلبة هر یک از نقشهای زبان در این متون چه تأثیری در شیوة به کارگیری فرآیندهای زبانی دارد؟ نتایج پژوهش نشان میدهد که غلبة هر یک از نقشهای زبانی در این متون، به طور مستقیم بر نوع کاربرد فرآیندهای زبانی تأثیر گذاشته و باعث ایجاد تفاوت در بازنمایی تجارب نویسندگان صوفیه شده است. برای مثال در متونی که نقش ترغیبی زبان غلبه پیدا کرده، تحول معناداری از فرآیندهای مادی به فرآیندهای ذهنی ایجاد شده است. در این گونه متون، «تجربهگر» فعال و کنشگر است و اغلب افعال ساختار متعدی و زمان گذشته دارند. بسامد بالای وجه اخباری و گسترههای معنایی مؤکد در این متون، نشان از قطعیت در کلام نویسنده دارد. ذهن مخاطب در هنگام خواندن این روایات از مکان و زمان طبیعی خود جدا میشود و با راوی در فضای وقوع تجربه همراه میشود. این شیوة بیانی با تغییر نقشهای زبان، نمودهای متفاوتی پیدا کرده است. ویژگیهای تجارب عرفانی از قبیل «توصیفناپذیری»، «زودگذری» و «حالتانفعالی» نیز به موازت نقشهای زبان، از دیگر عوامل تعیینکننده در شیوة بازنمایی این تجارب به شمار میروند. نویسندگان صوفی تحت تأثیر این ویژگیها است که از توصیف دقیق موقعیت و کیفیت تجارب بازمیمانند. بیان رمزی، بسامد بالای فرآیندهای ذهنی، عدم توجه به جزییات دقیق فرآیندها و غیر ملموس بودن عناصر پیرامونی، حاصل نمود این ویژگیها در نوشتار صوفیه هستند.