نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

دانشگاه شیراز

چکیده

چکیده
آثار بزرگ ادبی- عرفانی جهان معمولا آیینه‌ای هستند تصویرگر یک اصل و بازگوکننده‌ی یک مفهوم در لباسی متفاوت؛ چرا که عارفان سخن‌گوی دل‌هایی هستند که رو به اصل خویش دارند و این جاست که سخن جهانی شده و مغایرتی با هم در مغز و معنا نمی‌یابد. هدف این پژوهش، یافتن نشانه‌های نظریه‌ی مُثُل و مفهوم سایه‌وار بودن مخلوقات در بیان و اندیشه‌ی مولانا جلال‌الدین بلخی و جرالد منلی هاپکینز، شاعر عارف قرن نوزدهم انگلیس است. در این راستا مبنای کار، غزل مولانا و مجموعه اشعار هاپکینز و تحلیل اشعار این دو برای یافتن وجوه پیوند دو اندیشه در این حیطه است. برآیند مطلب آن است که هر دو به شکلی نمادین یا صریح از این مطلب سخن گفته‌اند؛ مولانا به شکلی متنوع‌تر و گسترده‌تر و هاپکینز به شکلی موجز. از حیث شیوه‌ی بیان هرچند این دو با هم متفاوتند؛ هر دو طبیعت و عناصر آن را بهترین دستاویز برای پرداختن به این موضوع یافته‌اند. همچنین این موضوع در اندیشه‌ی هر دو شاعر با مفاهیمی چون تجلی، جان هستی، جهان آرمانی، زیبایی و تابعیت امور این جهانی از عالم بالا همراه می‌شود که با نظریه‌ی مُثُل کاملا در پیوند بوده و این دو اندیشه را در این حیطه به یکدیگر پیوند می‌زند و البته هدف دیگر این پژوهش، شناساندن هاپکینز و اندیشه‌ی فلسفی و عرفانی وی به عنوان شاعری ناشناخته در ایران است که جز تعداد انگشت‌شماری از ترجمه اشعار وی که در کتاب تاریخ ادبیات انگلیس آمده است، بیشتر اشعار و تمام آثار وی هنوز ترجمه نشده‌اند.

کلیدواژه‌ها