نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشکده علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس

2 دانشکدۀ علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس

3 عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس

چکیده

هر یک از فلاسفۀ دینی و عرفان‌پژوهان بر اساس دیدگاه خود، مختصّاتی برای تجربۀ عرفانی برشمرده‌اند. والتر استیس در کتاب «عرفان و فلسفه» هفت ویژگی اساسیِ بینش وحدانی یا آگاهی وحدت‌نگر، بی‌زمانی-بی‌مکانی، احساس عینیت یا واقعیت، احساس تیمّن و صلح و صفا، احساس امری قدسی و حرمت‌دار و الوهی، متناقض‌نمایی، و بیان‌ناپذیری را برای تجربۀ عرفانی ذکر می‌کند. دیوان شمس، نمودهایی از تجربیات عرفانی آفاقی و انفسی مولوی را در بر دارد. تجربیات آفاقی مولوی در قالب داستان‌واره‌ها و بهاریه‌های عرفانی، تحوّلات و دیگرشدگی‌ها، حماسه‌های عرفانی، و مواجهات شگفت نمود دارد و در تجربیات انفسی که به واقع، خداوند از زبان مولوی سخن می‌گوید، مقولاتی چون تفاخر و هشدار، بازخواست و ملامت، ضرورت بازشناسی خویشتن، و شوق و بخشایش قابل مشاهده است. تحلیل و تبیین غزل‌های هر دسته، مستلزم آگاهی از مبانی نظری عرفان، توجّه به ساختار غزل و همچنین اشراف به منظومۀ ذهنی شاعر است. در این پژوهش که با استفاده از چارچوب نظری هرمنوتیک گادامر صورت پذیرفته، یکی از داستان‌واره‌های عرفانی مولوی مورد بررسی قرار گرفته که مولوی در آن با استفاده از رمزواژۀ «دزد»، نمودهای یکی از تجارب آفاقی خویش را بیان می‌کند. پژوهش حاضر، ضمن رمزگشایی غزل، با استفاده از دیگر غزلیات دیوان شمس، تمامی ویژگی‌های مدّ نظر استیس برای تجربۀ عرفانی را در آن مورد بررسی و تحلیل قرار می‌دهد. هم‌چنین برخی دیگر از ویژگی‌های تجربۀ عرفانی همچون برخورداری از کیفیت معرفتی و انفعالی بودن نیز که پژوهشگرانی به جز استیس بدان‌ها پرداخته‌اند و غزل مدّ نظر از آن‌ها برخوردار است، تببین و واکاوی شده‌اند.

کلیدواژه‌ها