نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

فارغ‌التحصیل دکتری رشتۀ زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه شیراز، شیراز، ایران

چکیده

فریدالدین عطار یکی از عرفای تأثیرگذار عرفان خراسان است، نفوذ و مقبولیت او در بین متصوفه تا به‌حدی است که حتی عرفای مکتب بغداد نیز بر آرای او نظر داشته‌اند؛ یکی از نمایندگان عرفان نظری، شیخ محمود شبستری است که از یک‌سو متأثر از ابن عربی و از دیگر سو وامدار عطار است. شبستری در قسمتی از اثر گران‌سنگش؛ یعنی منظومۀ گلشن راز آرای سلوکی خود را در هفت ‌مقام تنظیم کرده است؛ هر مقام به اسم یکی از انبیای الهی است که در صفتی برجسته بوده‌اند و آن صفت، ضروری نیل به مقام وحدت و کمال معنوی است. از مقام توبه که ویژۀ آدم (ع) است تا مقام محمد(ص) که مقام وحدت است، یادآور وادی طلب تا وادی فقر و فنای عطار در منطق‌الطیر است. هر دو تئوری هفت مرحله دارد، هر دو به فقر و فنا منتهی می‌شود و هر دو مورد توجه نظریه‌پردازان پس از خود قرار گرفته است. با توجه به وجود چنین ظرفیتی بین دو شاهکار عرفانی، تأکید این نوشته بر تشابهات فکری و زبانی منطق‌الطیر و گلشن راز در ارائۀ تئوری سلوک است تا رویکرد جدیدی در بازیابی بنیان‌های عرفان مشترک بین عطار و شبستری پیشنهاد کند؛ تلفیقی از عرفان فلسفی وحدت وجودی ابن عربی و عرفان وحدت شهودی مکتب خراسان.

کلیدواژه‌ها