نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فرهنگیان

2 استادیار ادیان و عرفان دانشگاه شهید مدنی آذربایجان

10.22054/msil.2024.80360.1117

چکیده

داستان هفت‌ پیکر نظامی و رمان شازده کوچولو، جز آثار ارزشمندی محسوب می‌شوند که داستان‌پردازی خاصی در آن صورت گرفته است. پژوهش حاضر به شیوه تحلیلی- تطبیقی، ابتدا با تبیین عناصر داستانی نظامی و اگزوپری با ارائۀ سلوک هفت‌گانۀ هفت‌ پیکر و شازده کوچولو، قواعد حاکم بر ساختار دو داستان را مورد بررسی قرار داده است و در پایان به کمک نظریۀ روانکاوانۀ لاکان به ارزیابی دو داستان پرداخته شده است. نظریۀ روانکاوی ژاک لاکان، نظریه‌ای است که دربارۀ ضمیر ناخودآگاه ارائه شده و بر اساس آن، ضمیر ناخودآگاه را با زبان مقایسه کرده است. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که هفت سیاره‌ای که شازده کوچولو از آن‌ها گذر می‌کند، بی‌شباهت به سلوک هفت‌گانۀ عرفانی در داستان‌ هفت‌ پیکر نظامی نیست؛ زیرا همان‌گونه که در هفت پیکر، بهرام گور با گذشتن از هفت گنبد و سیاره به حقیقت و رشد شناختی خود دست می‌یابد، شاهزده کوچولو نیز با گذشتن از هفت سیاره نیز به حقیقت اصلی که همان گل سرخ است، می‌رسد. همچنین بر اساس تحلیل عناصر برجستّ داستانی، نشان می‌دهد که هر دو نویسنده در داستان‌نویسی از سنت قصه در قصه گفتن بهره برده‌اند و برای تازگی بخشیدن به داستان‎‌های خویش از شـگرد صـحنه‌پـردازی‌هـای پویـا، توصیفات بیرونی حیرت‌انگیز و گره‌افکنی‌های متعدد در پیرنگ اسـتفاده کـرده‌اند، اما تفاوت مهمی که در محتوای دو متن مشاهده می‌شود، این است که هفت‌ پیکر را می‌توان تفسیر عرفانی کرد در حالی که در متن شازده کوچولو می‌بینیم، عرفان از آن نوعی که در جامعه و تفکر ایرانی وجود دارد، نیست، بلکه نوعی کمال‌جویی و تشرف به مراتب وجودی یک انسان از نظر اخلاق و رفتار و رشد شناختی است که با دورۀ نوجوانی و مرحلۀ تشرف نوجوان به تکامل شخصیتی مناسبت بیشتری دارد.

کلیدواژه‌ها

موضوعات