نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فرهنگیان
2 استادیار ادیان و عرفان دانشگاه شهید مدنی آذربایجان
چکیده
داستان هفتپیکر نظامی، و رمان شازده کوچلو، جز آثار ارزشمندی محسوب میشوند که داستانپردازی خاصی در آن صورت گرفته است. پژوهش حاضر به شیوه تحلیلی – تطبیقی، نظریه روانکاوی ژاک لاکان، نظریهای است که درباره ضمیر ناخودآگاه ارائه کرده و بر اساس آن، ضمیر ناخودآگاه را با زبان مقایسه کرده است.
نتایج بدست آمده حاکی از آن است که هفت سیارهای که شازده کوچولو از آنها گذر میکند، بیشباهت به سلوک هفتگانه عرفانی در داستان هفت پیکر نظامی نیست؛ زیرا همانگونه که در هفت پیکر، بهرام گور با گذشتن از هفت گنبد و سیاره به حقیقت و رشد شناختی خود دست مییابد، شاهزده کوچولو نیز با گذشتن از هفت سیاره نیز به حقیقت اصلی که همان گل سرخ است، میرسد. همچنین بر اساس تحلیل عناصر برجسته داستانی، نشان میدهد که هر دو نویسنده، در داستاننویسی از سنت قصه در قصه گفتن بهره بردهاند اما تفاوت مهم این است که هفت پیکر را میتوان تفسیر عرفانی نمود در حالیکه در جهان متن شازده کوچولو می بینیم، عرفان از آن نوعی که در جامعه و تفکر ایرانی وجود دارد، نیست، بلکه نوعی کمال جویی و تشرف به مراتب وجودی یک انسان از نظر اخلاق و رفتار و رشد شناختی است که با دوره نوجوانی و مرحله تشرف نوجوان به تکامل شخصیتی مناسبت بیشتری دارد.
کلیدواژهها
موضوعات